جدول جو
جدول جو

معنی تاش بموئن - جستجوی لغت در جدول جو

تاش بموئن
کره اسب آماده به کار، جو و گندم آماده ی درو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

علفی که مناسب درو کردن باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
عملی در شالی کوبی که به واسطه ی آن برنج سفید و شفاف می شود
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش آمدن از چیزی یا کسی
فرهنگ گویش مازندرانی
سرکیف آمدن، به هوش آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شاشیدن، شب ادراری، بید زدن فرش و لباس و چوب
فرهنگ گویش مازندرانی
به تنگ آمدن، بی قراری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رشد بذر در خزانه و آماده شدن برای نشا
فرهنگ گویش مازندرانی
انزال
فرهنگ گویش مازندرانی
تا کردن، لازدن، بند انداختن صورت
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
جلو آمدن، نزدیک شدن، کنار آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی